0 Items

اواخر بهار 1403 بود که این سگ زیبا رو  توی بیابون های اطراف با چند تا توله پیدا کردن. ظاهرا معلوم نبود که توله ها مال خودش باشه. اومد پناهگاه و ساکن محوطه دو شد.

یک روز که آقای هاشمی رفته بود “دستان” رو برای گردش بیاره بیرون متوجه او شد  که آروم گوشه ای ایستاده بود، پس اون رو هم  با خودش به گردش برد.

اسمش رو لوتوس گذاشتیم و در محوطه بیرون ماندگار شد، جایی که به خاطر زیباییش خیلی ها متوجه اون میشدن.

دو هفته پیش خانواده ای برای دیدن نژاد کوچکها اومده بودن پناهگاه. لوتوس رو که دیدن خوششون اومد و تصمیمشون عوض شد و اونو انتخاب کردند.

حالا لوتوس زیبا در خونه ای زندگی میکنه که دوستش دارند و باهاش بازی میکنند.

 

Related Posts

بیژن علیرضا شفایی و جولی - ۹ دی‌ ۱۳۸۹ بعد از خونه ندا اینا و مامان مریم اینا ، رسیدیم به خونه جولی اینا پیش مریم اینا اینقدر لوس شده بودم که خب اینجا یکم س...
تن تن و ساشا من تن تن هستم، یک پسر خوشتیپ و باوقار. با وجود جوان و کم سال بودنم، زندگی پرفراز و نشیب و سختی رو از سرگذروندم و داستان های زیادی از سرگذشتم دارم که ب...
ذغال شمالی شد سلام. اسم من ذغاله. این اسمیه که خانواده جدیدم روم گذاشتن. میخوام براتون تعریف کنم که چه جوری من صاحب یک خانواده مهربون شدم. من حدودا یک سال و ن...
کاما یک سالی می شود که "کاما" برای کمک و نگهبانی از پارکینگ ماشین های سنگین راهسازی به دنبال آقای نوری روان شد. روزی که آقای نوری به پناهگاه وفا آمد، بین ا...
Share This