0 Items

اینجا همه از فلفل حساب میبرن، چه سگ، چه آدم.

چون فلفل یه بار یه جایی یکی از این جمله های انگیزشی خوند که میگفت: “به هر شکلی که خودتو باور داشته باشی، دیگران هم تو رو همونطور میبینن”. بعد تصمیم گرفت این جمله رو سرلوحه ی زندگیش قرار بده و با خودش گفت: “پس من آرنولدشونم”

حدود سه سال پیش یه شب یه نفر اونو دیده بود که جلوی رستورانی در یزد بسته بودنش. در وضعیت خیلی بد با موهای کثیف و گره خورده و ته مونده غذایی که براش قابل خوردن نبود. اونروز نتونست براش کاری بکنه اما چند روز بعد دوباره از تهران راه افتاد و رفت سراغش و خلاصه فلفل به پناهگاه رسید. خیلی بداخلاق و بی اعصاب بود و میشد حدس زد که گذشته ی سخت و آزاردهنده ای داشته.  تا اینکه کم کم آقا کرم تونست باهاش ارتباط برقرار کنه و شد رفیق آقا کرم. بعد از اونم رعنا. البته هنوز هم یکی از “دست نزنید”های پناهگاهه.

در ضمن اصلن برای سرپرستیش درخواست ندین چون آقا فلفل الان خودش خونه زندگی داره. هر روز با مامانش رعنا، میاد پناهگاه و به هر کسی که روشو زیاد کنه چند تا تشر میزنه و شب با مامانش برمیگرده خونه.

البته به همه ممکنه تشر بزنه به جز آقاکرم، چون اون اولین کسی بود که تونست بهش اعتماد کنه.

نویسنده: مهتاب وکیل

 

Related Posts

رُزا رزا با بچه های شیرین و تپل اش کنار یک جاده زندگی می کرد. شاید به امید این که رهگذران غذایی به سویشان پرتاب کنند و شاید برای این که از اذیت و آزار مردم...
رها نزدیک شدن عید و بهار حتی در آن روستای کوچک اطراف ابهر هم حس می شد. چندین روز بود که صدای ترقه قطع نمی شد. بچه ها دسته دسته دور هم جمع می شدند و گوگ...
بلفی‌دو در کانادا بهمن ماه سال ۹۷ بود. خانواده‌ای از آگهی یک سایت خرید و فروش، توله تریری خریده بودند، اما همان چند روز اول مریض شد. بیماری پارو که نیاز به رسیدگی مداوم...
صدا اسم من صداست.خانم شراره پورآرین ،رئیس وقت هیئت مدیرۀ کانون دوستداران حیوانات ،مرا که تقریباً نیمه جان بودم پیدا کرد و این اسم را رویم گذاشت ...از بس ک...
Share This