علی، ایدن، ایلا امیری – ۱۶ بهمن ۱۳۸۸ – لس آنجلس کالیفرنیا
من همیشه دلم می خواست یه سگ داشته باشم، عاشق سگ های نژاد بوردرکالی بودم چون به باهوشی معروفن. از صمیم قلب دلم می خواست یه سگ داشته باشم، اونم یه سگ سیاه. از پدرم راجع به این گروه حمایت از حیوانات تو ایران شنیده بودم و می دونستم که یه سگ بوردر کالی داره از ایران میاد اینجا. خیلی هیجان انگیز بود. پدرم بهم گفت که اون 5 فوریه پیش ما خواهد بود و ما برای دیدنش روزشماری می کردیم. وقتی رفتیم دنبالش، پدرم گفت که دو هفته فرصت داریم که به این تازه وارد ثابت کنیم ما می تونیم ازش خوب مراقبت کنیم؛ من و خواهرم با این حرف موافق بودیم. اول تصمیم گرفتیم اسمش رو بذاریم ساشا، اما این اسم خیلی بهش نمیومد و واسه همین اسمشو گذاشتیم پروبی به معنی تازه وارد. پروبی با اینکه فقط 9 ماهش بود، حسابی هممون رو به جنب و جوش وا می داشت. خیلی طول نکشید تا پروبی به ما عادت کنه و پیش ما احساس راحتی کنه.
اون خیلی مهربون و دوست داشتنیه و هر روز ما رو می خندونه. اون عاشق بازی کردن با بقیه سگ هاست و نگاه کردنش وقت بازی خیلی با مزه ست. تازه شبها خر و پف هم می کنه و ما حسابی از این بابت می خندیم، گرچه همیشه شنیدن خر و پفش خوشایند نیست. از همه خنده دارتر اینه هر وقت پدرم شروع به نواختن موسیقی ایرانی می کنه، پروبی باهاش آواز می خونه. پروبی امروز دیگه یکی از اعضای خونواده ی ماست و ما همگی خیلی دوستش داریم. من فکر می کنم اون دوست داشتنی ترین سگ دنیاست.
ایدن و ایلا