0 Items

خانواده کولدیکات – فروردین  ۱۳۹۱کسترو ولی – کالیفرنیا

ما عاشق “دلناز” هستیم!

“دلناز” برای اولین باربه پارک سگ ها رفت و همه چیز به خوبی پیش رفت. ما تا الآن برای بردن او به پارک صبر کرده بودیم، چون “دلناز” در کنار سگ های دیگه خجالتی ست و ما نمی خواستیم که بترسه.

خیلی بهش خوش گذشت. ما سعی کردیم که “دلناز” را با سگ های دوستانمون آشنا کنیم و اگر او با یک و یا دو سگ دیگه باشه بسیار عالی و سرگرم کننده است. “دلناز” یک دوست خوب داره که وقتی که این دو تا با هم هستن همش کشتی می گیرن و بازی می کنن. این دو تا با بازی کردن همدیگه رو  خسته می کنن.

ما “دلناز” رو برای قدم زدن به دریاچِۀ “شابو” می بریم و تا آزادش می کنیم، او با عشق شروع به دویدن می کنه. البته فقط وقتی که “دلناز” از ماشین ها و سگ ها دوره، اونو  آزاد می گذاریم. به نظر میاد که اونجا جای مورد علاقۀ دلنازه.

“دلناز” روزها با ما به محل کارمون میاد. تمام کارکنان عاشقش هستند و حتی بعضی ها سگ های خودشون رو میارن و اونها با هم تو حیاط بازی می کنن. روزهایی که ما باید کار کنیم، “دلناز” بسیار خوبه و تو دفتر می خوابه. او تا جایی که ممکنه می خواد نزدیک به صندلی من باشه. من خیلی دوست دارم که “دلناز” پهلوی من باشه، به خصوص وقتی که تنها هستم. “دلناز” وقتی که یک نفر میاد به من هشدار می ده.

بچه ها عاشق “دلناز”ند و او عاشق اونها. اگه من با “دلناز” تو خونه تنها باشم، او به طور مدام دنبال اونا می گرده. “دلناز” خیلی برای دخترم حوصله به خرج می ده. دخترم خیال می کنه که “دلناز” همبازیشه، اما “دلناز” اونو  خیلی دوست داره. “دلناز” بهترین سگ برای بچه هاست. دیروز پنجمین سالگرد تولد دخترم “مَکِنزی” بود. پانزده تا بچه تو خونۀ ما بودن. “دلناز” با همۀ اونها خوب بود. “دلناز” به استقبال تک تکشون اومد، ولی هیچ کدوم رو نترسوند.

شبا “دلناز” تو اتاق پسرم می مونه تا من و شوهرم بخوابیم. این کار به او کمک می کنه که به راحتی بخوابه و تنها نباشه. ما قبلاً “دلناز” رو تو جاش می خوابوندیم، ولی حالا تو تخت کنار ما می خوابه. “دلناز” اونقدر نرم و دوست داشتنیه که ما ناچار شدیم بگذاریم توی تختمون بخوابه.

“دلناز” بهترین عضو جدید خانوادۀ ماست و ما از بودن او بسیار خوشحالیم!

ما از خانمی که “دلناز” رو اسپانسر کرده متشکریم. “دلناز” بسیار مورد محبت ماست و ما با بودن او عشق رو احساس می کنیم.

آلکس

https://www.facebook.com/media/set/?set=a.10150732390234783.463806.212270544782&type=3

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/04/120409_l72_dog_story_vid.shtml

 

Related Posts

بامزی (مارلی) کانادایی شد سال ۹۷ ، پدری، یک توله لابرادور شکلاتی برای پسرش از خارج وارد و اونو در آموزشگاهی برای تربیت و آموزش پانسیون میکنه، اما اقامت در اینطور مکانها برای تو...
بیلی خانواده دانهام - ۲۸ مهر ۱۳۸۹ – ونکوور، کانادا سلام، من بیلی هستم و خانواده دانهام سرپرستی منو قبول کردند. در ۲۰ اکتبر، ۲۰۱۱ من از ایران به ونکوور ک...
میلو ( لاکی ) آقای رامتین مینویی، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۲، بریجواتر، نیو جرزی قصه میلو ( لاکی ) وقتی‌ شروع شد که برای دیدن مادرم به ایران رفته بودم. به یکی‌ از دوستانم ق...
بامبی ( بنی ) خانوم گرتا -   ۲۴ مهر ۱۳۹۰- لندن، انتاریو، کانادا ‌ باعث و بانی‌ آشنایی ما با ویکی و گروه نجاتش سهیلا بود که از سالها پیش در حمل و نقل، سرپرستی موقت...
Share This