0 Items

خانواده فراتیچلی – اردیبهشت ۱۳۹۱سونل کالیفرنیا

از همان لحظه ای که عکس “دلبند” را در تارنمای “گروه نجات ژرمن شپردهای شمال کالیفرنیا” دیدم می دانستم که قسمت این است که “دلبند” دختر من بشود. من از قبلاً تصمیم گرفته بودم که یک سگ بالغ می خواهم، ولی وقتی که “دلبند” را دیدم بلافاصله یک ارتباط عاطفی با او را حس کردم. از آن لحظه می دانستم که ما دو تا با هم خواهیم بود. وقتی که من “دلبند” را روز پذیرش دیدم، نتوانستم خودم را با هیچ سگ دیگری تصور کنم و بدون او آنجا را ترک کنم.

“دلبند” دارای شخصیتی بسیار ملایم، شیرین و مطیع است، ولی او به همچنین به یک سگ اجتماعی با اعتماد به نفس بالا بالغ شده است. “دلبند” زیبا، باهوش و با ادب است. او متناسب برای محیط شهرهای “کیلکِیر وودز” و “سانُل” است. “دلبند” یک همدم عالی برای راهپیمایی، قدم زدن و دویدن است و از حیات وحش و سایر حیوانات اهلی اینجا لذت می برد. “دلبند” با تمام سگ های محله و صاحبانشان خوش رفتار است. او حشرات را شکار می کند و انواع گیاه ها، ریشه ها و چوب ها را تغذیه می کند. “دلبند” برگ های کدو تنبل و سیب های تازه از درخت را دوست دارد.

“اِستیو” دور حیاط را حصار کشیده است و دیگر “دلبند” خیلی جا برای بازی و گردش کردن دارد. او عاشق دراز کشیدن در حال جویدن اسباب بازی هایش و خوردن قاقالیلی های خوشمزه اش در راه پارکینگ و یا ایوان است. “دلبند” عاشق “اِستیو” است و با “اِسکایلِر” و دوستانش دوستانه رفتار می کند. “دلبند” و گربه ی ما “ایزی” با هم بهترین دوستها هستند. آنها عاشق یکدیگر هستند و با هم بازی می کنند! هر دو با هم بسیار مهربان هستند. من قول می دم که تا از آنها فیلم گرفتم برای شما بفرستم!

تمام خانواده ی ما، تمام دوست ها و همسایه ها عاشق “دلبند” هستند و “دلبند” هم عاشق همه ی ما است. او بسیار خوشحال و تندرست است. “دلبند” بزرگ و همچنین در حال رشد است!

با احترام

“دانا”

https://www.facebook.com/media/set/?set=a.10150732390234783.463806.212270544782&type=3

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/04/120409_l72_dog_story_vid.shtml

Related Posts

ريکا انی آلتمن - ٢ مهر ١٣٩١ - سانفرانسیسکو چند خط از فرشته نجات آقا ریکا ریکا وقتی که 2 ماه بیشتر نداشت توی یک روز سرد آمد خونه من. اوایل اسفند بود ک...
پایرت: از خانه وحشت تا تورنتو... کوچولوترین نجات یافته خانه وحشت بود. وقتی رضا فقط با یک دستش اونو گرفت جلوی دوربین و گفت: "این بچه هم چشمش داغونه"، کسی نمیدونست سرنوشتش به کجا می...
اپرا ( اوپال ) خانم و آقای آرچر-19  دی‌ ۱۳۹۰- آمریکا وقتی اُپال 8  ژانویه 2012  اومد پیشمون  تا با ما زندگی کنه، دختر خیلی خجالتی بود. بعد از یکماه اون خیلی خوب خ...
خانومچه ( کیا ) خانواده تالی - ۲۱ فروردین ۱۳۹۱ - شهر الامیدا، کالیفرنیا من عاشق این برچسب های پشت ماشین ها هستم . باید به کسی که می تونه توی 1 تا 6 کلمه یک پیغام ک...
Share This