0 Items

کاترین و کن‌  و بچه‌ها –  ۳۰ مهر   ۱۳۹۱ ـ می سی ساگا، کانادا

 

چشمک یکی‌ از چهار توله ماده‌ای بود که در اوایل تابستان ۱۳۹۰ در حالی‌ که فقط یک ماه از تولدشان می‌گذشت به پناهگاه آورده شدند. به مسٔولان پناهگاه گفته شد که مادرشان کشته شده ولی‌ معلوم نیست این حرف تا چه حد واقعیت داشته باشد. به هر حال چون آنها خیلی‌ کوچک بودند و محیط پناهگاه برایشان مناسب نبود، خانواده زرین سرپرستی آنها را به عهده گرفتند .

چشمک به همراه سایر خواهرانش چند ماهی‌ آنجا بودند و پس از آنکه کمی‌ بزرگ شدند و واکسن خوردند به پناهگاه منتقل شدند و طولی نکشید که در لیست سگ‌های آماده واگذاری قرار گرفتند .

چشمک ۱۱ شهریور ۲۰۱۲ به تورنتو وارد شد و پس از چند ماه زندگی‌ در یک خانواده موقت، خانواده دائم خود را یافت و اکنون از زندگی‌ خوبی‌ برخوردار است.

این روزها چشمک ساکن تورنتو شده و  روزا  علاوه بر حیاط پشت خونه  تو بخش های حفاظ دار جنگل و درۀ توش گردش می کنه،اون عاشق توپ و بازی تو برفه، و بازی مورد علاقه اش قایم کردن توپای تنیس تو برفاست. فکر کنم بهار جنگل پر ازتوپ تنیس باشه، چشمک تو خونه هم کلی بازی می کنه  و عاشق اینه که شبها و صبح ها بیاد تو تخت بغل ما،در ضمن با همسایه هاو سگهاشون هم حسابی دوست شده، گرچه هنوز از بیرون رفتن می ترسه ولی به زودی به کمک اعضای تازۀ خانوادش بر این ترس هم غلبه می کنه .

این روزها چشمک علاوه برشرکت در مدرسۀ سگها و پیدا کردن دوستای تازه ، یکی از بچه های فامیلو موقع پخش روزنامه همراهی می کنه.چند هفته پس از رسیدن مهتاب و شبتاب خواهرای چشمک از ایران اونا به دیدن چشمک  اومدن، و اون که از دیدنشون حسابی خوشحال شده بود همه جای خونۀ تازشو بهشون نشون داد بعدش هم سه تائی کلی  بازی کردن.

خلاصه اینکه ،وجود چشمک به خونۀ ما گرمای تازه ای بخشیده و همگی از وجودش غرق لذت هستیم .

 

Related Posts

آذرخش خانواده ستاین - ١ مهر ١٣٩١ - دنبری - کانتیکات آمریکا تابستان که در پناهگاه وفا کار می کردم فکر کردم که چه خوب می شود اگر هر داوطلب که از خارج می آی...
جنی ( جونی) زوبین موبدشاهی- ۲۷ شهریور ۱۳۹۰- مورگان هیل - کالیفرنیا ما تابستان پارسال یک عکس و چند خط در مورد جنی در فیسبوک گذاشتیم: جنی یک سگ ماده خیلی‌ مهربون...
داستان آزاده داستان آزاده با درد و رنج آغاز می شود و به خوشبختی می انجامد. یک صحنه ی آشنای حیوان آزاری: تابستان سال 97 است. گرما بیداد می کند. مردی با موتور در ...
هانی خانواده زند -  ۳ آذر ۱۳۸۹ - آمریکا فرانک عزیز می خواستم از شما و گروهتان برای آوردن هانی به آمریکا تشکر کنم. ما از داشتن او خیلی‌ خوشحالیم. او تول...
Share This