0 Items

از روزی که با اون صورت معصوم در بغل جوان مهربونی که نجاتش داده بود، پا به پناهگاه گذاشت، همه عاشقش شدند.

دست خودمون نبود، تمام اون معصومیت رو با نگاه کنجکاوش به جان ما میریخت.

کی فکرش رو میکرد که این پسرک شیرین مهرش به دل یک نفر اون طرف دنیا بیفته و چند ماه بعد راهی کانادا بشه.

 

شیلا سرپرست نمک در کانادا به همراه شیما از داوطلبان وفا به نمک در فرودگاه خوشامد گفتند

نمک از آبان ماه که اومد پناهگاه تا خرداد ماه سال بعد که پرواز کرد، با همه خوش اخلاق بود. با پیر و جوان و بچه، با توله های مهمان و با سگ های سالمند و قدیمی پناهگاه. اصلا اهل دعوا نبود فقط بازی و بازی.

جوانی که او را تحویل پناهگاه داده بود، هر هفته با مادرش به دیدن نمک می آمد. شاید جزو نادر افرادی بود که بعد از تحویل سگ اونو فراموش نکرد و براش زندگی و سرنوشت او مهم بود.

وقتی برای نمک خانواده ای در کانادا پیدا شد، ما به این جوان قول دادیم که انسان های حیوان دوستی نمک رو خواستن و حتما زندگی خوبی خواهد داشت. با این قول و قرارها بود که بالاخره این خانواده ی مهربان همراه با علی و ملیحه از وفا،  نمک را در فرودگاه تهران بدرقه کردند.

نسیمه یکی از دوستان وفا در تورنتو داوطلب همراهی با نمک شد تا او را سالم به دست خانواده ی جدیدش برسونه.

در فرودگاه تورنتو شیلا و شیرین سرپرست های جدید نمک به همراه برادرشون شهباز به استقبال نمک آمده بودند. از دوستان وفا نیز سهیلا و شیما و فرح بودند و خلاصه با آمدن نمک شوری به پا شد.

یک سال بیشتر بود که مهمانی از وفا به تورنتو نیامده بود و طبیعی بود که همگی هیجانزده بودند.

بالاخره نمک به آغوش خانواده جدیدش رفت و خیلی زود با آنها خودمونی شد. حالا نمک با برادرخونده اش هولدن، و سه گربه نازنین در کنار شیلا و شیرین زندگی میکنه و از عکس ها و ویدیوهایی که می فرستند معلومه که حسابی داره خوش میگذرونه.

Related Posts

رتسی ندا عبدو - ۲۷ مرداد ۱۳۸۹ – پاریس، فرانسه یک خانم دوست داشتنی از پاریس با من تماس گرفت و در حالی‌ که گوشه چشمی به سلینا ( رتسی فعلی) داشت از روند گر...
بابی   خانواده سعیدی - ۲ آذر ۱۳۸۹ ‌- ادمونتون کانادا   بابی: غول مهربان سگی را عضو خانواده کردن هم به نوبه خود تجربه جالبیست! ما همیشه ...
ريکا انی آلتمن - ٢ مهر ١٣٩١ - سانفرانسیسکو چند خط از فرشته نجات آقا ریکا ریکا وقتی که 2 ماه بیشتر نداشت توی یک روز سرد آمد خونه من. اوایل اسفند بود ک...
مارلی خانواده کانیرز -  ۸ تیر ۱۳۹۰- سن حوزه ، کالیفرنیا     وقتى نلى اومد پیش ما، مثل یه هاپوى كوچولوى اسباب بازى بود. اون خیلى خودسر و داراى...
Share This