0 Items

داستان آزاده با درد و رنج آغاز می شود و به خوشبختی می انجامد.

یک صحنه ی آشنای حیوان آزاری: تابستان سال 97 است. گرما بیداد می کند. مردی با موتور در حال حرکت، سگی را با طناب به دنبال خود روی زمین می کشد. سگ ساکت است، نه فریادی و نه ضجه ای. مرد دیگری صحنه را می بیند، آزارگر را متوقف میکند، بعد از  درگیری با او، طناب سگ را باز می کند و تن زخمی اش را به پناهگاه وفا تحویل می دهد.

همه جای بدنش زخمی است، روحش هم همینطور. زخم های بدن خوب می شوند ولی از زخم های روحش کسی چه می داند.

آزاده چهار سال در پناهگاه زندگی می کند تا زمانی که زوج بسیار مهربان ایرانی ساکن ونکوور، در میان صدها سگ کوچک و بزرگ در پناهگاه، آزاده را انتخاب می کنند تا همدم سگ دیگرشان که او را هم از پناهگاهی در همان جا به سرپرستی گرفته اند، باشد.

آزاده ماه ها منتظر مسافر می ماند ولی کسی او را به ونکوور نمی برد. ماه های قبل از سفر به خانه ملیحه می رود تا نکند نزدیک سفر بیمار شود و یا مشکلی برایش پیش بیاید.

بالاخره16 اردیبهشت 1401 تیم وفای ایران فرح و مجید، آزاده را به فرودگاه بردند تا منصوره عزیز، از یاران وفا در کانادا او را با خود به تورنتو ببرد. فرح و نسیمه، او را از فرودگاه تحویل گرفتند و به خانه مریم رساندند. در آنجا آزاده پذیرایی شد و استراحت کرد. فردای آن روز او همراه سهیلا و امیر به فرودگاه رفت تا با کارگو به ونکوور پرواز کند.

حالا آزاده، در خانه همیشگی اش و برخوردار از محبت و عشق سرپرستانش، خوشحال است و با برادرش واکر بازی می کند.

از سارا و ایمان برای انتخاب شایسته و مهربانانه شان سپاسگزاریم.

آزاده در کنار سرپرستش ایمان و برادرش واکر در ونکوور

 

 

Related Posts

مارلو زمستا ن2019 ـ تورنتو، کانادا، شقایق و امیر  بعضی داستان‌ها به قصه‌های شاه و پریون می‌مانند! وقتی در جعبه‌ی چسب‌خورده را باز کردیم، نمیشد حدس زد ...
کاپیتان جک رضا و شریل صفاریان -  ۵ بهمن ۱۳۹۲ـ ساگینا میشیگان آمریکا دوستان عزیز اسم من کاپیتان جک است و قبلا به ناخدا شهرت داشتم؛ و این قصه "خوش سرانجام" زندگ...
کایلا کانادایی شد بهار 98 خانمی کایلا را به پناهگاه آورد. او را سمت مهرشهر پیدا کرده بود و روی بدنش جابجا زخم های بهبود یافته دیده میشد. دکتر گفت پوستش با یک ماده شیمیا...
بامبی ( بنی ) خانوم گرتا -   ۲۴ مهر ۱۳۹۰- لندن، انتاریو، کانادا ‌ باعث و بانی‌ آشنایی ما با ویکی و گروه نجاتش سهیلا بود که از سالها پیش در حمل و نقل، سرپرستی موقت...
Share This