بهار اینجاست! حالا زمین و زمان در اطراف پناهگاه رنگیست. مادر طبیعت از خواب طولانیاش بیدار شده و دوستیها در دامنش به اوج رسیده است. آسمان آبی در گوش سبز زمین زمزمه میکند، و رود برای درخت آواز میخواند. درخت اما، پرندهها را برای ساختن آشیانه به شاخههایش دعوت میکند.
تولههای وفا، آنها که از زمستان بیرحم جان سالم بهدر بردهاند، حالا قد کشیدهاند. آنها برای اولین بار سبز چمن را میبینند، و با شاپرکها و گنجشکها همبازی میشوند. آنها برای اولین بار احساس چوپانی میکنند وقتی که گلههای گوسفندان جوان از کنار پناهگاه در حال گذرند. آنها برای اولین بار سگهای چوپان را میبینند.
تولههای وفا شاید زمستان سرد و سخت را فراموش کرده باشند. آنها شاید اینکه چگونه به وفا وارد شدند را فراموش کرده باشند. آنها شاید حتا مادرانی که از آنها جدا افتادند را فراموش کرده باشند، اما… اما به یقین شما را نه! آنها به یقین شما را فراموش نکردهاند. آنها دستهای سخاوتمند شما، دل مهربان شما، و پشتیبانی همیشهی شما را فراموش نکردهاند.
آنها اینجایند چون شما اینجایید، آنها خوب میخورند، خوب بازی میکنند و خوب میخوابند چون شما اینجایید. دوستی شما یعنی دنیای آنها، یعنی هستی آنها!
دوستیتان جاودانه و مهرتان همیشگی باد
نوروز مبارک! سال نو برای همهی شما، سالی پر برکت و شاد باد!
نویسنده متن: فریماه شایگان
طراح پوستر: شهریار امیری