0 Items

7 مرداد 1391

چهارتا داوطلب کاری و سخت کوش روز یکشنبه 25 تیر 91 رفتن پناهگاه تا به مامان ها و توله هاشون کمک کنن. ماشینشون پر بود از گوشت ، آبگوشت ، استخوان، شیر، نون و مرغ برای توله ها و مامان هاشون.

حدودا ساعت 8:30 صبح رسیدن ، هوا ناگهان تغییر کرده و عالی شده بود. بعد از پوشیدن لباس کار ، بچه ها مشغول تمیز کردن اتاق مهمان شدن که همیشه خدا به هم ریخته و نامرتبه.

من این موضوع رو اصلا نمی فهمم. اگه مردم میان اینجا برای بازدید ، پس باید به محیط اینجا احترام بذارن و موقع رفتن اینجا رو تمیز کنن. و اگه این شلوغی و نامرتبی تقصیر بچه های وفاست ، اونوقت دیگه واقعا” جای تاسفه. چهار تا داوطلب ما تو آبگوشت و تو شیر نون تریت کردن، و با گوشتها و استخوانها و دنده و مرغ ها بردن به “شیرخوارگاه” یکی از مامانها تازه دو روز پیش بچه هاش به دنیا اومدن.

یک مامان دیگه که خودش 5 تا بچه داره ، سرپرستی دو تا توله یتیم رو هم قبول کرده ، یعنی الان مامان 7 تا توله است. داوطلبها کلی از بهترین گوشت ها و غذا ها رو به این مامانه دادن. یکی دیگه از مامانهای مقیم پناهگاه رو چند شب پیش با پنج تا توله اش گذاشته بودن سر راه. یکی از دو تا لونه خالی شیر خوارگاه رو به اون و توله هاش دادن. یه مامان دیگه رو که با ماشین تصادف کرده ، آخر هفته آوردن. اما متاسفانه هر چی دنبال توله هاش گشتن ، پیداشون نکردن.

دامپزشکمون موهای رونش رو با تیغ زده ، تا بتونه روی بریدگی پاش پماد بماله. شیرش خشک شده و تو آخرین لونه شیرخوارگاه زندگی میکنه. الان تو شیرخوارگاه هفت تا مادر با توله هاشون، یه مادرحامله و یه مادر بی بچه هستن که که در مجموع می شه : 9 تا مادر و 29-30 تا توله. مامان ها کم کم دارن با اینجا انس می گیرن و تو حیاط شیرخوارگاه دور هم جمع می شن ، البته ناگفته نمونه یکی از ماده ها سعی می کنه کنترل شیرخوارگاه رو به دست بگیره.

توله ها هم خیلی خوب دارن خودشونو با پناهگاه وفق می دن. البته اونایی که هنوز چشماشون بسته است یا اونایی که خیلی کوچولوهستن، هنوز از لونه بیرون نمیان. تو این بین ، حبیب که مسئول نظارت پناهگاهه ، یکی ازتوله سگها رو که مریض بود ، به کلینیک حیوانات تو هشتگرد برد.

وقتی چند ساعت بعد برگشتن ، پاش بانداژ شده بود و چون هیچی نمی خورد (حتی لب به آب گوشتی هم که داوطلب ها آورده بودن ، نزد) ، بهش سرم زدن. بعد از غذا دادن به مامان ها و توله هاشون ، داوطلبها اونا رو آوردن تو محوطه ، و وقتی اونا مشغول بازی بودن، داوطلبها لونه ها رو تمیز کردن، پتوهاشونو عوض کردن، آب تازه تو ظرفها ریختن ، و اونجا رو جارو زدن.

بعد بدن اونایی رو که کک و کنه داشت ، تمیز کردن. بعد تو ماست نون تریت کردن و یه عصرونه خوشمزه به بچه های شیرخوارگاه دادن. کارگرهای افغانی پناهگاه -احمد و غلام- یکی دو روزی می شد که نون نداشتن و شاکی شده بودن چون آقا کرم (راننده پناهگاه) برای مراسم چهلم پدرش رفته بود و اونا بدون نون مونده بودن. وقتی آقا کرم برگشت ، این قضیه رو به یکی از بچه های داوطلب گفت واو هم سه تا چلوکباب سفارش داد .

وقتی داوطلبها رفتن به اتاق مهمان تا ناهارشون رو بخورن اونا هم ناهار خوشمزه شون رو نوش جان کردن. بعدش ، داوطلبها اسباب هاشونو جمع کردن ، با احمد و کرم و غلام و سگها خداحافظی کردن و راهی تهران شدن. طرفای 5:30- 06:00 بود که رسیدن خونه. روز پر کار اما فوق العاده ای رو تو پناهگاه پشت سر گذاشته بودن و حالا دیگه رمقی براشون نمونده بود!!

داوطلبها: اکرم اکبرپور، پوریا و پریا تمری ، شیدا اردلان

Related Posts

سپاسگزاری 30 آبان 1389 پناهگاه وفا در عمر کوتاه خودش پستی‌ها و بلندی‌های زیادی را پشت سر گذاشته است  گاه با کمبود بودجه مواجه بوده، گاه پرسنل کافی‌ نداشته، و گ...
اطلاعیه مهم در مورد مسدود شدن پی پال... 10 دی 1389 دوستان گرامی ‌مقیم خارج از ایران، به علت محدودیت‌هایی‌ که این روزها برای همه ایرانیان وجود دارد حساب پی‌ پال ما مسدود شده است. لطفا دیگر ...
ولنتاین 25 بهمن 1390 اثر هنری خانم شیرین منصوری والنتاین ، روز مهرورزی و عشق را گرامی‌ میداریم و امیدواریم حال که برای همه چیز حد و مرزی تعیین شده، دست کم...
گزارش عمران ماه مهر – یک آرزو برآورده شد... چهارشنبه, 12 آبان 1389 دوستان و همراهان گرامی خوشحالیم به اطلاعتان برسانیم که کار موزاییک کردن یکی‌ از حیاط‌ های پناهگاه به وسعت ۱۲۰۰ مترمربع که تا کن...
Share This