0 Items

پسر، متولد 1393

من دابی هستم یک پسر اشپیتز که گذشته سختی را در جنوب ایران در بندرعباس تجربه کرده ام. یک آدم مهربان دلش برای من سوخت و من را از بندرعباس به مهرشهر کرج آورد، اما در کرج هم نزد خانواده ای بودم که شرایط نگهداری من را نداشتند. راستش خانم خانواده با حضور من موافق نبود و یک شب تهدید کرد یا من را از خانه ببرند یا در خیابان رهایم می کند. شب ترسناکی بود اما پایان خوشی داشت. خانم آذری مهربان آمد و من را از آنها تحویل گرفت و بالاخره روزهای خوب زندگی من شروع شد. روزهای اول انقدر می ترسیدم که با کوچکترین صدایی لرزه به تنم می افتاد و اصلا دوست نداشتم تنها باشم اما به مرور با محبتهایی که دیدم و احساس آرامشی که دریافت کردم کلی اعتماد به نفس پیدا کردم و کلا تبدیل شدم به یک سگ نگهبان که با شنیدن هر صدایی و با دیدن هر غریبه ای کلی هاپ هاپ می کردم.

الان هم ساکن محوطه بیرونی پناهگاه هستم. و چنان اعتماد به نفسی دارم که سر و دمم را بالا می گیرم و در اطراف پناهگاه گشت میزنم و همه محوطه را بازرسی می کنم.

از اینکه پشتیبان مهربان و دوست داشتنی من  خانم اسماعیلی هستند بسیار شادم.

Related Posts

سحر دختر، متولد 1389 من سحر هستم و كسانی كه همواره از پناهگاه دیدن می‌كنند مرا به خوبی می‌شناسند و بعضی از آنها هم از دست من كلافه هستند. البته از نظر خو...
ساچمو دختر، متولد سال 1393 من ساچمو هستم . دختری بسیار آرام و متین که ساکن زمین های فنس کشی محوطه بیرونی پناهگاه هستم. ناجی من و شراره یک نفر بوده است . ام...
بلور دختر، متولد سال 1392 من بلور خانم هستم . از سگهایی که از گیلان آمده ایم و اکثرا از زندگی سخت و گذشته پر از رنج ما با خبر هستند. اما من دیگر نمی خواهم...
یونیک دختر، متولد سال 1393 من دختر آرام و بسیار زیبا و کوچک اندام پناهگاه هستم. مدتی را در منزل شخصی ساکن بودم ، اما متاسفانه بنا به دلایلی که من هیچوقت از...
Share This