0 Items

روزی که آیدا و پدرش آقای لطیفی به وفا آمدند، “لکسی” تمام هنرش را به کار برد تا آیدا او را برای بردن برگزیند، لکسی این دختر زیبا در همان مدت کوتاه به قدری در آغوش آیدا فرو رفت و او را درآغوش گرفت که آیدا تردیدی به خودش راه نداد که باید او را انتخاب کند و با خود به خانه ببرد.

آیدا و لکسی یکدیگر را برگزیدند و با یکدیگر به خانه همیشگی رفتند. اینک لکسی در کنار این خانواده مهربان روزگار به خوشی می گذراند.

لکسی هر روز برای گردش به پارک روبروی خانه میرود و با سگهای دیگر بازی میکند. آیدای مهربان و خانواده مهربان لطیفی از شما برای سرپرستی لکسی سپاسگزاریم و برایتان شادی و تندرستی آرزومندیم.

روزگار به کام همگیتان.

ا. زرین – سرپرست واگذاری سگهای پناهگاه وفا در ایران

 

Related Posts

موژان تابستان گذشته (1392) بود که "موژان" به همراه خواهر زیبایش "روژان" در حالی که 2 ماه بیشتر نداشت، سرگردان و گرسنه به دستان پر مهر وفا رسید. همان روزها ب...
طلا، پرنیان و شبرخ طلا آن سگ زیبای طلایی رنگ که نمی دانست دارد به خانه همیشگی و زیبایی میرود چندان دل خوشی از سوار ماشین شدن نداشت و با چشم هایی پرسش برانگیز نگاهم میکرد...
سزار (گاسپایک) من سزار هستم، البته نام قبلی من گاسپایک بود.من توله خیلی ضعیف و آسیب دیده ای بودم وقتی خانواده نازنین "آرش" من رو نجات دادند و پس ازبهبودی به پناهگاه ...
انجی (مهندس) من انجی (Eng) هستم. خانوادم به من میگن مهندس. برای اینکه یک پسر بسیار دوست داشتنی، باهوش و زیبا هستم.مدتها در پناهگاه وفا زندگی می کردم، تا اینکه یک ر...
Share This