0 Items

من گرگی هستم، یه پسر خوش تیپ با گوشهایی تیز که بتونم همه صداها رو خوب بشنوم و خلافکارا رو دستگیر کنم.من و خواهرم “کارا” مدتها پیش تو پناهگاه وفا زندگی می کردیم و برای هم دوستان خیلی خوبی بودیم.تا اینکه آقای نجفی از شرکت پارمین جامه اومدن دنبالمون و ما رو برای نگهبانی از سایت کارخانه بردن پیش خودشون.ما از فضای باز و زیبایی که محوطه کارخانه رو احاطه کرده لذت برده و از همه چیز مراقبت می کنیم.

باید بگم که من خیلی باهوشتر از خواهرم هستم، دقیقا میدونم باید به چه چیزی حساس باشم ولی “کارا” گاهی به سگ هایی هم که میان دور کارخانه و یا موتوری که داره رد میشه حسابی پارس میکنه و همه جا رو میذاره روی سرش. اون باید کمی هم از من یاد بگیره.آقای نجفی و همکارانشون ما رو خیلی دوست دارند و به خوبی از ما مراقبت میکنند. ما هم تلاش میکنیم به بهترین نحو کارمون رو درست انجام بدیم.

من و کارا یه تیم خوب هستیم و گاهی وقتها که سرمون خلوته تو محوطه سبز بیرون حسابی دنبال هم کرده و کلی شوخی و بازی می کنیم.ما خیلی خوشحالیم که سرپناه خوبی رو پیدا کردیم و از اینکه آقای نجفی ما رو انتخاب کردن بسیار خوشحالیم.من و” کارا” خواهر دوست داشتنیم هم، مثل بقیه سگهایی که خانه و خانواده پیدا کردند، آرزو میکنیم سگهای دیگه سرپناهی امن پیدا کنند.به امید آنروز.

 

Related Posts

خپل، زبل و قهوه ای خواهش میکنم روی صندلی هاتون بنشینید، چون داستانی که میخوام براتون تعریف کنم به قدری هیجان انگیزه که بی تردید حیرت زده بر صندلی تون میخکوب میشین. من قه...
ترمه و ساری ساری پسری 2 ماهه، که گرسنه و درمانده در خیابان سرگردان بود، شانس این را داشت بوسیله یاران وفا نجات یابد و پس از گذراندن دوران درمان به وفا بیاید. ساری...
عشق در یک نگاه؛ داستان زیبای خانواده دار شدن تافی... ۱۷ اسفند ۹۷ تافی همراه شناسنامه اش توسط آقایی تحویل پناهگاه شد. او گفت چون همش در سفرهست امکان نگهداریشو نداره. هر چه باهاش حرف زدیم که سگی که تو خونه...
فاکسی خانم و آقای کیهانی - ۲۱ دی‌ ۱۳۹۰ - تهران، ایران فاکسی، پسر سیاه رنگ 6 ساله، یکی دیگر از مهمانهای کوچک وفاست، که مدتیست با کمک خانم گندم تدریسی صاحب خ...
Share This