0 Items

 

واگذاری در آمریکا

 

شوکو وقتی‌ به پناهگاه اومد یک توله خیلی‌ کوچک و مامانی بود و بعد هم تبدیل به یک سگ بزرگ و خیلی‌ زیبا شد دختر نازی که خیلی‌ مهربون بود و هیچوقت با سگ‌های دیگه سر شاخ نمی‌شد. به دلیل رنگ شیری شکلاتی که داشت اسمشو شوکو (شکلات) گذاشتیم.

از اون سگها بود که به دلیل شخصیت مظلومی که داشت هیچوقت به عنوان یک سگ نگهبان پر سر و صدا مورد توجه قرار نگرفت و از اونجایی که اینجا سگ بزرگ را فقط برای ترسوندن دیگران نگهداری می کنند همیشه فکر می کردیم این دختر رو دستمون میمونه، ولی‌ از اونجا که بخت مختص انسانها نیست و شامل حیوونها هم می‌شه وقتی‌ عکس های سگ های وفا پخش شد اونور دنیای بزرگ، در آمریکا دختر ناز ما بهترین خواستگار را پیدا کرد و وقتی‌ خانم روان به من  گفت که اونو توی ۴۰۰ سگ شناسایی کنم باورم نشد که سیندرلای خوشگل ما داره میره خونه بخت.

کارهای سفرش با کمک تیم وفا خیلی‌ سریع انجام شد و بعد از دو هفته عازم آمریکا شد. الان هم پیش یک فرشته که زندگی‌ شوکو را زیر و رو کرد در شمال کالیفرنیا مثل شاهزاده خانوما زندگی‌ میکنه.

چند هفته بعد از ورود شوکو به خونه همیشگیش، این چند خط را از خانواده ش دریافت کردیم:

او سگ‌ با هوشی است و شمی بسیار قوی دارد! بسیار با استعداد و چالاک است و در جست و خیز کردن همتا ندارد. سگ‌ نگهبان خوبی‌ است و در بین سگ‌‌هایی‌ که مربی‌ نداشته و تربیت نشده‌اند  بهترین رفتار را دارد. از روز اول تا به حال حتی یک مورد هم خرابکاری و بی‌ نزاکتی نداشته است! مهربان و اجتماعی است و با سایر سگ‌‌ها، ضمن ایجاد یک محدوده سالم، رفتاری دوستانه دارد. من او را چاکلت وسپر استریت صدا می‌‌زنم.

Related Posts

مگی (مارجی) لیندا و برد پاتر -  ۱ مرداد۱۳۹۲ ،سالت لیک سیتی، یوتا ما در سکوت در اتاق نشیمن نشستیم و تنها صدایی که به گوش می‌خوره، صدای جویدن اسباب بازی‌های جوید...
اشلی ( سترایدر ) ماریان و خانواده - مهر ۱۳۹۰ - انتاریو، کانادا در یکی از آخرین روزهای ماه اکتبر ۲۰۱۱، من عکس یکی از قشنگترین سگ هایی که در عمرم بهشون برخوردم رو دید...
برنا ( بولت ) فرح و مت   - مرداد ۱۳۹۰ – کالیفرنیا پناهگاه وفا ،  بولیت Bulleit و برادراش رو وقتی که توله سگ های کوچولوئی بودن، نجات داد.  از شانس خوب ما بود که ا...
میلو ( لاکی ) آقای رامتین مینویی، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۲، بریجواتر، نیو جرزی قصه میلو ( لاکی ) وقتی‌ شروع شد که برای دیدن مادرم به ایران رفته بودم. به یکی‌ از دوستانم ق...
Share This