کتی و دون ستروب – ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ - آمریکا
دی زی هم عاقبت به خیر شد!
خانواده آمریکایی که به دی زی خانه همیشگی اش را دادند، این چند خط را برای ما فرستادند: از قضای روزگار ، پسر من و همسرش لوری در همسایگی فرانک که خانمی فوقالعاده مهربان و فعال بود زندگی میکردند.
لوری ماهها بود تارنمای (وب سایت) وفا را بازدید میکرد و من را در جریان اتفاقات جالب آن قرار میداد. در اواسط آگوست بود که ما عکس یک توله زیبا و دوست داشتنی به اسم دی زی را در آنجا دیدیم و قصه غمانگیز زندگیش را خواندیم. من ماهها بود به فکر نجات و پناه دادن به یک توله بودم ولی با هیچ کدام از توله هایی که میدیدم رابطه خوب و تنگاتنگی را که منتظرش بودم برقرار نمیکردم تا این که روزی لوری گفت: راجع به دیزی چی فکر میکنی؟من به سرعت با فرانک قرار گذاشتم تا درباره جزئیات با هم صحبت کنیم و نتیجه صحبت هامان این شد که ابتدا دی زی را به طور موقت نگه دارم تا ببینم با سگ دو سالهای که در خانه داشتم چطور کنار میآید.
روز یکشنبه ۵ سپتامبر به فرودگاه رفتیم و برای اولین بار دی زی را ملاقات کردیم. با تشکر مخصوص از خانمی که لطف کرده و هزینه سفر او را تقبل کرده بودند (خانم راحله تبریزی). به محض گذاشتن قفس در ماشین در قفس را باز کردیم که هم با او آشنا شویم و هم کمی آب به او بدهیم. وقتی نگاهمان به هم افتاد محبّتی دوجانبه در دل ما نشست و برای من تردیدی باقی نماند که این همان توله ایست که خواستارش بودم. پس از دو سه روز کشمکش اوضاع بین دیزی و سگ دو سالهای که داشتم رو به خوبی گذاشت و من فورا به فرانک اطلاع دادم که اینجا خانه همیشگی دی زی خواهد بود.
من برای همیشه سپاسگزار پناهگاه وفا و کسانی هستم که از دی زی مراقبت کردند و یا در فیس بوک در مورد او به من اطلاعات لازم را دادند. همه این اطلاعات درست بود. او مهربان و دوست داشتنی، بسیار مطیع و بی اندازه با هوش است. این یک تجربه فراموش نشدنی برای من و خانوادهام بوده و ما از افزودن دی زی به جمع خانواده مان بی نهایت خوش حالیم. من همه عمر در حال نجات سگها بودهام، اما دی زی و وفا مفهوم تازهای از معنای عشق به حیوانات را به من آموختند. به خاطر همه کارهایی که میکنید از شما متشکرم.