آقای رامتین مینویی، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۲، بریجواتر، نیو جرزی
قصه میلو ( لاکی ) وقتی شروع شد که برای دیدن مادرم به ایران رفته بودم. به یکی از دوستانم قول داده بودم کمی خرت و پرت و وسائل را به پناهگاه وفا برسانم. وقتی برای هماهنگی با خانم زرین تماس گرفتم برایم بازدید یک روزهای از وفا ترتیب داد. در طول این دیدار موفق به دیدن چند تریر کوچک شدم که از موقعیت بسیار بدی نجات داده شده بودند و من تصمیم گرفتم میلو را به آمریکا ببرم.
دو روز پس از بازگشت من به نیو جرسی، میلو همراه یک مسافر مهربان به تورنتو پرواز کرد و یک روز هم طول کشید تا هشت داوطلب از گروه کمک لیبرتی ترن ( ترن آزادی) او را از تورنتو به نیو جرسی برسانند. آمدن میلو نه تنها باعث شد که سگ دیگری هم مصاحب و همدم من شود بلکه یادآور دوران کودکیم نیز بود. و به نوعی سهیم شدن در تلاش خستگی ناپذیر مادرم در نگهداری از چهار سگ و تهیه غذا برای سگهای خیابانی در زمانی که ما بچه بودیم.
نزدیک سه ماه است که میلو با ما زندگی میکند و ما حتی نمیتوانیم زندگی بدون این پسرشیرین و دوستداشتنی را تصور کنیم. او سگ زیبا و فعالی است که دوست دارد یاد بگیرد و تربیت شود. ما حدود دو ساعت در روز توی محله راه میرویم. او با سگ دیگرمان مولی خوب کنار میآید. او آداب دستشویی رفتن را ظرف دو روز یاد گرفت و چند شیرین کاری و ترفند هم بلد شدهاو یک جنتلمن واقعی و همیشه آرام است.
فکر میکنم قبول سرپرستی میلو یکی از بهترین تصمیمهایی است که در زندگی گرفته ام. ما خوشحالیم که همه چیز خوب جلو رفت و فکر میکنیم همه تلاشها و خرجها ارزش رسیدن به این هدف را داشتند. اغلب همسایهها از ما درباره نژاد میلو میپرسند ؛ چون ظاهر خاص و منحصر به فردی دارد و وقتی داستانش را میشنوند حیرتزده میشوند.
رامتین مینویی