پریسا صالحی و برک فینلی – ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ – واشنگتن دی سی
آمدن سرف از وفا فقط برای این نبود که سگی داشته باشیم که مصاحب و همراه ما در زندگی باشد، بلکه برای این هم بود که من تکهای از سرزمینی که روزی خانه من بود در کنار داشته باشم. در ضمن، این نوعی مشارکت در تلاشهای خستگی ناپذیر مادرم بود که سعی دارد زندگی سخت تعدادی از حیوانات را در ایران کمی آسانتر کند. او در شرایطی به دست ما رسید که از زندگی شهری میترسید، مخصوصا از ماشینهای آتش نشانی و مردان. آن موقع او ۶ ماهه بود و حالا که در حال نوشتن این سطور هستم او ۱۱ ماه دارد. او قدمهای بلندی برداشته و هنوز هم در حال یادگیری اعتماد به ما و همه آن چیزهایی است که در دنیای اطرافش وجود دارد.او با سگهای زیادی دوست شده، چند دوست مرد هم دارد ( از جمله کسی که او را راه می برد) و زندگی شهری با آنکه هنوز طبیعت دومش نشده اما برایش قابل تحمل است.
او یک دوست اسب دارد و حتی با یک گربه خیابانی هم دوست شده است. او همانطور که یاد میگیرد به ما هم یاد میدهد. درسهای واقعی او بیشتر درباره مصمم بودن است.
اما در حال حاضر او دارد به من یاد می دهد که چطور از لحظاتی که به نظر میرسد من از یاد بردهام که زنده هستم لذت ببرم و برک میگوید که او دارد یاد میگیرد که صبر و مهربانی در دراز مدت نتایج خوبی به بار میآورند.
ما خوشحالیم که او را در زندگیمان داریم و امیدواریم بتوانیم به فراهم کردن یک شروع درخشان برای او ادامه بدهیم
پریسا و برک