0 Items

ریپلی (ویولت)

دنی جانسون و بن سارب – ۲۵ مهر ۱۳۹۴ – سیاتل واشنگتن

ریپلی که قبلا اسمش ویولت بود از اکتبر ۲۰۱۵ به خانواده ما پیوست.

ما همیشه دلمان می خواست سگ داشته باشیم، اما از آنجایی که هر دوی ما تمام وقت  کار می کردیم و ۸-۱۰ ساعت سر کار بودیم به این جهت فکر می کردیم انصاف نیست که سگی را در خانه نگه داریم. تا این که همه چیز عوض شد و بن شغلش را عوض کرد و ساعات کاری اش به گونه ای شد که توانستیم زمانی برای نگهداری از یک سگ داشته باشیم.

در کمال خوش شانسی در همان زمان که ما شروع به گشتن برای یافتن سگ مناسبمان کردیم ریپلی هم سر از سیاتل در آورد. وقتی ما او را پذیرفتیم او هفت ماهش بود. او از همان موقع پر انرژی بود و هنوز هم هست، اما چیزی که نظر ما را جلب کرد آرامش و اعتماد او بود.

ما چیز زیادی راجع به گذشته او و این که چطور سر از وفا در آورده بود نمی دانیم. در مدتی که برای پذیرفتن او سر می کردیم فکر می کردیم هر چیز جدیدی بسته به گذشته اش ممکن است او را بترساند و یا متحیرش کند، اما در کمال شگفتی او از هیچ چیز نمی ترسید . صدای قهوه ساب؟ نه ! مخلوط کن ؟ نه! خشک کن؟ نه؟ جاروبرقی ؟ گاهگاهی. آنهم در حالی که خم شده و معلوم بود دلش می خواهد با آن بازی کند.

ریپلی بسیار با هوش است و همه چیز را زود یاد می گیرد. به نظر می آید از کلاس هایش لذت می برد مخصوصا کلاس های مهارتی. او از هر چیزی که سوت سوتک داشته باشد خوشش می آید، اما هنوز قایم موشک را یاد نگرفته است. او بیشتر دوست دارد بازی ؛نزدیک نشو؛ را انجام دهد! او هنوز سرشار از انرژی است، اما به طور شگفت انگیزی ملایم است و از لمیدن و چرت زدن روی کاناپه همان قدر لذت می بردکه از دویدن دور و بر خانه. در ضمن ما به او نسبت به گربه و خرگوشمان در خانه اطمینان داریم .

او با بچه ها هم خوب کنار می آید.پاییز گدشته ناگهان ما دریافتیم که بن به سرطان مبتلا شده است. ما نگران بودیم روزهایی که بن تحت درمان بود و در خانه استراحت می کرد ریپلی شیطنت نکند، اما جای هیچ نگرانی نبود چرا که انگار ریپلی همه چیز را می فهمید. از وقتی که بن درمانش را آغاز کرده است ریپلی با او مهربان تر و بغلی تر شده است. زمان هایی که بن روز بدی را سپری می کند ریپلی سرخودش را گرم می کند و صبر می کند تا من از سر کار برگردم.

ریپلی در طی این پانزده ماه شادی بسیاری به خانه ما آورده است و ما بسیار خوشحالیم که او را به خانه مان آورده ایم. ما هیچ شکی نداریم او همان سگی است که ما می خواستیم و ما هم همان کسانی هستیم که ریپلی می خواهد.

ما همیشه سپاسگزار افراد با مهر ونازنین وفا هستیم که با سخت کوشی یاور این موجودات دوست داشتنی هستند.

 

Related Posts

مهتاب بیش از دو ماه از آمدن دبی (مهتاب) به خونۀ ما می گذره، در این دو ماه آنقدر به  این دختر شیرین وابسته شدیم که نمی تونیم ازش جدا شیم، اون و جوردی برادر و...
مكس شیدا اردلان، تیم کلرک، بیژن کلرک - مرداد 1388 ‌ - آمریکا     آقا كرم تلفن زد و گفت یك نفر اومده چند تا توله رو انداخته تو یك چاله نزدیك پ...
بوبو تانیا ، گوئلف ـ کانادا، فوریه 2019 وقتی یکی از دوستان وفا در شهر کوچکی به نام گوئلف در کانادا با ذوق تمام در باره‌ی وفا حرف می‌زد، نمی‌دانست که همک...
برنا ( بولت ) فرح و مت   - مرداد ۱۳۹۰ – کالیفرنیا پناهگاه وفا ،  بولیت Bulleit و برادراش رو وقتی که توله سگ های کوچولوئی بودن، نجات داد.  از شانس خوب ما بود که ا...
Share This