پسر، متولد 1396 روزی یکی از کارکنان پناهگاه در جاده ی پناهگاه سه توله ی کوچک پیدا کرد و آنها را به پناهگاه آورد؛ یک پسر و دو دختر. یکی از دخترها بعد از مدت کوتاهی از دست رفت ولی طغرل و خواهر دیگرش توران بزرگ شدند و حالا یک سال است که از ساکنان وفا هستند. طغرل منتظر یک...

دختر، متولد 1395 تندیس تا چند وقت پیش اسم نداشت، ما هم نشستیم و اسم پیشنهاد دادیم به اتفاق آرا تندیس شد دختر خانم زیبای ما. او فوق العاده مهربان است و به خوبی با قلاده به پیاده روی می رود، فقط کمی از سگ ها میترسد که آن هم کم کم درست می شود. حامی مهربان تندیس خانم...

پسر، متولد 1393 یک سال پیش وانتی به پناهگاه آمد و بوبار را با خودش آورد. راننده می گفت که پای سگ آسیب دیده و آورده تا ما کمک کنیم، ولی تا کارگرها رفتند پزشک پناهگاه را صدا بزنند، او را رها کرد و رفت. بوبار اتفاقا پسر سالمی بود و فوق العاده حساس و عاشق نوازش شدن. داخل...

پسر، متولد سال 1390 دم پیچ از سگ های محوطه بیرون است. او فوق العاده مهربان است و عاشق نوازش شدن. وقتی کنارش می نشینی، با دست به پایت می زند تا توجه تو را جلب کند و نوازشش کنی. حامی مهربان او آقای کیومرث کیومرثی...

نر ـ متولد 1396 وقتی توله ی کوچکی بود توی جاده ی پناهگاه پیدا شد و اینطوری شد عضو کوچولو و جدید پناهگاه. چون شکمو و گرد و قلنبه بود، ملیحه (از داوطلبان پناهگاه) اسمش را شامی گذاشت. شامی عقیم شده و تولد یک سالگی اش را جشن گرفته و حالا یک حامی مهربان به نام "سهیلا...

ماده، متولد 1390 در یک سالگی با خواهر و برادرش بیتا و سلطان به پناهگاه آمد. خواهرش پنج ساله بود که به دلیل بیماری پر کشید. حامی حنا و سلطان آقای غلامرضا پیروزبخت است که همراه خانواده تا یک سالگی این توله ها را در خانه اش نگهداری کرد. در آن مدت حنا یک بار به دلیل...

دختر ـ متولد 1392 جین را یکی از حیوان دوستان در یکی از پارک های کوچک سعادت آباد در حالی که با طناب به درخت بسته شده بود، پیدا کرد. او را به خانه برد  و در بالکن خانه اش نگهداری و بعد از مدتی به پناهگاه منتقل کرد. جین عقیم شده و هر کس که با او سر و کار دارد می گوید...

ماده الی حدود سه سال پیش از طریق خانم الهام که از حامیان سخاوتمند پناهگاه است، به پناهگاه وفا آمد. الهام، در گروه های حامی حیوانات دیده بود که سگی پاشکسته نیاز به کمک دارد. او این سگ را تحت حمایت قرار داده و برای درمان و جراحی اش اقدام می کند. اسم الی را الهام برایش...

دختر ـ متولد 1393 فرشته یکی از سگ های گیلان است که از سوله ی مرگ نجات پیدا کرد. وقتی با دوستان دیگرش به پناهگاه وفا منتقل شد، پوست و استخوانی بیشتر نبود. پس از دو سال حالا او از سگ های شاد پناهگاه است و خاطرات تلخ سوله ی مرگ را پشت سر گذاشته است. حامی او خانم اریکا حق...

دختر،متولد سال 1392 سلام. اسم من فریماست. یکی از ادمین های فیسبوک وفا هم اسمش فریماه‌ست. جالبه، نه؟ البته این تصادفی نیست. فریماه، اونی که ادمین فیسبوک هست، دوست و پشتیبان من هست.  یه روز وقتی عکس‌های پناهگاه رو نگاه می‌کرد که یکی انتخاب کنه واسه‌ی پست فیسبوک، چشمش به...

دختر ـ متولد 1391 روژین به همراه برادرش رامون تابستان 91 به پناهگاه آمد. 4 ماهه بودند و جرب شدید داشتند. متاسفانه برادرش بیمار شد و پر کشید. روژین با مراقبت های داوطلبان وفا بزرگ شد و الان یکی از سگ های شاد پناهگاه است. حامی او پیمانه توکل از یاران خوب وفا...

پسر، متولد سال 1387 من از همان هنگامی که از قم به پناهگاه وفا آورده شدم، دستهایم دچار آسیب و انحراف شدیدی از ناحیه مچ بودند ولی با وجود مشکلاتی که در راه رفتن دارم بسیار شاد و خوشحالم و با ديدن آدمها روی دو پا می‌ايستم و به بازديد كنندگان پناهگاه ابراز علاقه می‌كنم....

دختر، متولد 1389 من از زمانی كه توله کوچکی بودم با خانواده مهربانی زندگی می‌كردم اما با بزرگتر شدن من مشكلات آنها هم بیشتر شد و دیگر نتوانستند از من مراقبت كنند و مرا به پناهاه سپردند. آنها تا مدتی هر هفته به دیدن من می‌آمدند و من هم از دیدن آنها بسیار شاد و سرخوش...

داستان من شبيه به قصه خيلی از سگهای پناهگاه است. من در حاليكه خيلی كوچك بودم در اطراف پناهگاه رها شده بودم و از همان دوران توله‌گی بیماری پارووی بسیار سختی را پشت سر گذاشتم. ولی خوشبختانه با تلاش و یاری یاوران پناهگاه كاملا بهبودی يافتم و در حال حاضر از ساكنان زمين شماره 2 پناهگاه هستم.

دختر، متولد سال 1393 نام من توسط یار و یاور مهربان پناهگاه خانم اکبرپور نازنین انتخاب شده است.  اصلا من کشف خود ایشان هستم.  من دختر شاد و سرزنده محوطه شماره دوم هستم.  من عاشق بازی و شیطنت هستم.  وقتی مشغول بازی هستم چنان از خود بی خود می شوم که اصلا متوجه نیستم . ...

دختر، متولد سال 1391 سلام من ماه تی تی هستم.  دختری که با وجود نقص عضوی که دارم در زیبایی ام هیچ شکی نیست.  من مادرزاد یک دست نداشتم و اگر هر جایی غیر از پناهگاه بودم حتما زندگی آرام و راحتی نداشتم،  اما بخت با من یار بود و به پناهگاه سپرده شدم. طی سالهایی که پناهگاه...

پسر، متولد سال 1392 من کوشا هستم و توسط بانوی مهربانی که همیشه یار و یاور پناهگاه بوده اند نجات یافته  و به پناهگاه سپرده شدم.  من در ناحیه لگن مشکل داشتم اوایل به راحتی راه نمی رفتم اما آنقدر مشتاق بودم و تلاش کردم تا هم موفق شدم راه بروم و هم نام کوشا را بر من...

پسر، متولد سال 1389 من ارشیا هستم.  پسری زیبا و طلایی و در عین حال آرام و متین.  به یاد دارم که حدودا 5 ماه بیشتر سن نداشتم که به همراه سگ بزرگتری به پناهگاه سپرده شدم.  یادم می آید که اوایل خیلی می ترسیدم اما به مرور متوجه شدم که به امن ترین جای ممکن منتقل شده ام. در...

پسر، متولد 1393 من دابی هستم یک پسر اشپیتز که گذشته سختی را در جنوب ایران در بندرعباس تجربه کرده ام. یک آدم مهربان دلش برای من سوخت و من را از بندرعباس به مهرشهر کرج آورد، اما در کرج هم نزد خانواده ای بودم که شرایط نگهداری من را نداشتند. راستش خانم خانواده با حضور من...

دختر، متولد سال 1394 من سویا خانم هستم. دختر بسیار مهربان و آرام که ساکن محوطه بیرونی پناهگاه هستم. من جراحتی نداشتم اما بسیار لاغر و نحیف بودم . یکی از داوطلبین وفا من را به پناهگاه آورد و من هم ساکن پناهگاه شدم . سگی مثل من که روزهای سختی و گرسنگی را پشت سر گذاشته...