0 Items

چرا اسمش شد رابین‌هود؟ نه. به این خاطر نبود که به فقرا کمک می‌کرد. فقط به خاطر شباهت طرح رنگی صورتش به کارتون رابین‌هود بود.

سال ۹۵ که به پناهگاه اومد کمتر از یک سال داشت. یه پسر خوش اخلاق و همیشه خندون، اوایل کمی خجالتی بود. ولی در کل همیشه خوش اخلاق. تابستون سال ۹۸ متوجه مشکلی در مفاصل پاهای عقبش شدیم و دکتر تصمیم به جراحی گرفت. عمل ابتدا خوب بود تا اینکه مدتی بعد از جراحی رابین برگشت به زمینش، اما انگار هنوز زود بود و اونجا اتفاقی براش افتاد و دوباره مفاصل ران رابین از جا در رفت و این بار خیلی بدتر از قبل. خلاصه این که رابین مجبور شد سه جراحی دیگه رو در طول دو سال تحمل کنه. و در نهایت هم یک سگ معلول شد. البته همچنان خوش اخلاق و خندان بود و اون خنده بزرگش و شادی و اشتیاق فراوانش برای همراهی و پیاده روی با دوستاش اصلن کم نشده بود. انگار نه انگار که اتفاقی برای پاهاش افتاده. من براش اشک می‌ریختم ولی اون معلوم بود داره از اون لحظه‌ای که پیشش بودم نهایت لذت رو می‌بره.

در این بین هم با اینکه صحبتها و موافقتهای لازم برای انتقالش به مرکز نگهداری سگهای معلول در آمریکا انجام شده بود، به خاطر شیوع کرونا و لغو شدن پروازها، مجبور شد یک سال دیگه منتظر بمونه. خلاصه اینکه بدشانسی‌های پی در پی رابین هود بلاخره در اواخر بهار ۱۴۰۰ به پایان رسید و رابین بعد از یک سفر طولانی به همراه دو سگ دیگر از ایران (هپی سگ معلول نجات یافته و یونا سگ صدمه دیده از پناهگاه امید اصفهان) به آسایشگاه home for life رسید.

در اینجا باید از ناهید سلیمی یکی از دوستان وفا در کانادا که مخارج سفر رابین هود و هپی را پرداخت کرد و کارهای پذیرش این سه سگ را با تلاش زیاد و پیگیری انجام داد، بی نهایت سپاسگزاری کنیم.

رابین هود دلمون برات خیلی تنگ می‌شه ولی آرزو داریم بقیه سالهای زندگیت رو با امکانات و رفاه بیشتری سپری کنی. همیشه دوستت داریم.

مهتاب وکیل

Related Posts

دلناز خانواده کولدیکات - فروردین  ۱۳۹۱کسترو ولی - کالیفرنیا ما عاشق "دلناز" هستیم! "دلناز" برای اولین باربه پارک سگ ها رفت و همه چیز به خوبی پیش رفت. ما...
نينا لی و جاکوب کروپ  -   ۲۸ خرداد۱۳۹۰ - ونکوور، کانادا ما مدتهاست كه پناهگاه وفا و تعداد زیادی از گروه های حمایت از سگها را در فیس بوك دنبال می كنیم. ...
بامبی ( بنی ) خانوم گرتا -   ۲۴ مهر ۱۳۹۰- لندن، انتاریو، کانادا ‌ باعث و بانی‌ آشنایی ما با ویکی و گروه نجاتش سهیلا بود که از سالها پیش در حمل و نقل، سرپرستی موقت...
دلربا سال ۹۵ بود که سر و کله‌ی یک توله کوچولوی گرد و قلنبه تو پناهگاه پیدا شد. اونقدر کوچولو و شیرین بود که از این بغل به اون بغل میرفت و اونقدر خواستنی و د...
Share This