0 Items

7 خرداد 1393

سهراب، بزرگ پناهگاه وفا ، حامی‌ توله‌های بی‌ مادر، و محبوب همه داوطلبان و کارکنان وفا درگذشت

بی‌ احتیاطی یک راننده بار دیگر حادثه آفرید و این بار قربانیش سهراب، نماد و پیر پناهگاه وفا بود که مظلومانه جان خود را از دست داد . سهراب چند روز پیش پس از انتقال به بیمارستان و عکسبرداری حالش رو به وخامت گذاشت و در اثر شکستگی کمر درگذشت. به هنگام مرگ چند تن‌ از دوستانش از جمله فرح، ایلیا، و علی‌ ( محمدی) عزیز و کارگران پناهگاه در کنار او بودند و با غم و اندوه او را بدرقه کردند. سهراب، در کنار درختی که روزی سایبانش بود به خاک سپرده شد. این ضایعه غم انگیز را به همه تسلیت می‌گوییم برای همه کارکنان و داوطلبانی که با او در تماس مستقیم بودند صبر و بردباری آرزو می‌کنیم.

ف‌‌‌. معتمدی

سهراب، آقای عزیز ما و بزرگ پناهگاه وفا، از دست رفت. سهراب با وجود سن بالا و مشکلات این سن، هنوز سلامت و سر پا بود، هنوز جذبه خود را داشت و نه فقط هنوز همه سگها به او احترام می گذاشتند و حریمش را رعایت می کردند، بلکه ابهتش آدمهای غریبه را هم می گرفت و باعث میشد در موردش سوال کنند.

سهراب سگ جنگ بود. چند سال برای صاحب بی وجدانش کار کرده و در شرط بندیهای کثیفش، جنگیده، زخمی شده، همنوعانش را کشته و برای صاحبش پول آورده. وقتی سنی از او رفت و دیگر بدرد مبارزه نخورد، او را به پناهگاه آوردند. یک سگ جربی و زخمی که بشدت از آدم میترسید. آنقدر کتک خورده بود که نمیشد به او دست زد و فریادش بلند میشد. سهراب در پناهگاه زندگی کاملا متفاوت با آنچه که تا آنموقع داشت را تجربه کرد. مدتی را در یکی از لانه ها گذراند و بیرون نمی آمد. بعد او را بزور بیرون آوردند و روی بالکن ماندگار شد. مدتها طول کشید تا به ما اعتماد کرد و توانستیم نوازشش کنیم. خیلی طول کشید تا باور کند اینجا همه با اومهربانند، و اگر دستی بسمتش میرود، نه برای خشونت است، که میخواهد نوازشش کند. که اگر به او غذا میدهند و نگران سلامتیش هستند، نه برای آن است که انتظار مبارزه و برنده شدنش را دارند. سهراب حدود چهار سال و نیم با ما بود و در آرامش زندگی کرد…. تا جمعه گذشته، روزی مثل همه جمعه ها، با بچه ها و بازدید کننده ها، وقتی مثل همیشه در آرامش بیرون پناهگاه دراز کشیده بود، بر اثر بی احتیاطی راننده ای که تا به حال پناهگاه را ندیده بود و بجای آنکه جلویش را نگاه کند، اطراف را تماشا می کرد، در یک لحظه، مسیر پایانی عمرش آغاز شد. چرخ ماشین محکم به پشت او برخورد کرد و اگر به خاطر فریادهای بچه ها نبود، از رویش رد شده بود. ولی همان ضربه شروعی برای اتمام بود. سهراب دیگر از جایش بلند نشد و امیدمان برای آنکه حادثه را فقط یک شوک و کوفتگی بدانیم، تباه کرد.

سهراب چهارشنبه شب برای رادیولوژی به تهران منتقل شد و متاسفانه مسجل شد که ستون مهره ها شکسته و نخاع آسیب جدی دیده است. نمیدانستیم حالا سهراب باید جراحی شود یا ….. چون دیگر افت خودش را شروع کرده بود. ولی با بدتر شدن حال عمومی سهراب، دیگه تصمیم نهایی را گرفتیم و پنجشنبه حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر سهراب در میان اشک و زاری ما به آرامش رسید. او را به پناهگاه برگرداندیم و در مدفنی که در این فاصله به کمک دستگاه برایش آماده شده بود، دفن کردیم.

یاد و خاطره عزیزش همیشه همراه پناهگاه خواهد ماند.

در این میان علی محمدی بدترین احوال را داشت زیرا که او دوست و رفیقش را از دست داده. امید که آرامش چند سال اخیر زندگی سهراب، تسلای دوست گرامیمان باشد.

فرح آذری

 

Related Posts

یک روز با داوطلبان پناهگاه وفا... 7 مرداد 1391 چهارتا داوطلب کاری و سخت کوش روز یکشنبه 25 تیر 91 رفتن پناهگاه تا به مامان ها و توله هاشون کمک کنن. ماشینشون پر بود از گوشت ، آبگوشت ، ا...
درختکاری – 16 اسفند 1392 17 اسفند 1392 توجه !!!! همین جمعه 16 اسفند، بازدید از پناهگاه وفا و درختکاری حرکت ساعت 10 صبح از میدان ونک، خیابان ملاصدرا، ابتدای خیابان پردیس. توق...
فهرست آرزوهای پناهگاه وفا ـ زمستان 1390... 15 دی 1390 فهرست آرزوها دوستان عزیز، همه شما در برآورده کردن فهرست قبلی‌ نیازهای وفا خوش درخشیدید و بیشتر آرزوهای ما را، کوچک و بزرگ، برآورده کردید....
بازارچه خیریه سالیانه 20 اسفند 1392 پنجشنبه و جمعه 22 و 23 اسفند ماه از 10 صبح تا 9 شب دار آباد (پور ابتهاج) بعد از میدان دار آباد، سمت راست کوچه اسکندری ساختمان اسکندر...
Share This