0 Items

اول فروردین 1391

نمی‌ دانم چرا با دیدن برف و یخبندان به یاد خانه پدری و زمستانهای سخت دوران کودکی می‌‌افتم. نه دما سنجی بود و نه رادیو طوفان برف را خبر می‌‌داد. دما سنج، بخار دهانمان بود و میزان سرما را ترک‌های روی دستمان معلوم می‌‌کرد

برف‌ها را شکر الله و محمد حسین پارو می‌‌کردند اما کمتر اتفاق می‌‌افتاد یخ قطور حوض بزرگ وسط حیاط را بشکنند. قطر این یخ گاهی‌ آنقدر زیاد بود که با تبر هم به زحمت شکسته می‌‌شد و فقط در گوشه‌ای از آن حفره کوچکی باز بود که ننه ظرف‌ها را در آن آب می‌‌کشید و توی آبکش می‌‌چید

حوض پر از ماهی‌ بود. ماهی‌‌های قرمز و سفید و ندرتاً سیاه. با آن که آب کثیف بود و ته حوض پر از لجن، ماهی‌‌ها در آن خیلی‌ خوب رشد می‌‌کردند و بسیار بزرگ می‌‌شدند

نمی‌ دانم بزرگترها نمی‌‌دانستند یا اهمیت نمی‌‌دادند ولی‌ بیشتر این ماهی‌‌ها در زیر آن یخ کلفت در اثر نرسیدن اکسیژن میمردند و چند تایی‌ که خود را به سوراخ کوچک ظرفشویی ننه می‌‌رساندند نصیب کلاغ‌ها می‌‌شدند

وقتی‌ هوا کمی‌ بهتر می‌‌شد، معمولاً نزدیک عید، شکر الله و محمد حسین و یکی‌ دو تا کارگر دیگر آب حوض را سطل سطل خالی‌ می‌‌کردند. ماهی‌‌های مرده به روی آب می‌‌آمدند و آنها را به بالای پشت بام حمام مجاور پرتاب می‌‌کردند تا کلاغ‌ها بخورند. این منظره هرگز از ذهنم نمی‌‌رود که چطور بام حمام از جسد ماهی‌‌های درشت و زیبا رنگین می‌‌شد و تعدادشان آنقدر زیاد بود که هیچ کلاغی بی‌ نصیب نمی‌‌ماند

آنهائی که زنده مانده بودند، در حالی‌ که در میان لجن‌ها غوطه می‌‌خوردند با آبکش صید می‌‌شدند و به درون تشتی پر از آب تمیز منتقل می‌‌شدند

پس از خالی‌ کردن آب حوض و شستن آن ، به میراب خبر می‌‌دادند که آن شب آب را به خانه ما بفرستد تا حوض دوباره با آب تمیز پر شود. صبح که از خواب بیدار می‌‌شدیم حوض تا نیمه پر شده بود

ماهی‌‌های تشت به حوض منتقل می‌‌شدند و چیزی نمی‌‌گذشت که فصل تخم ریزی آنها فرا می‌‌رسید و ما با کنجکاوی شاهد ردیف ماهی‌‌هایی‌ بودیم که یک ماهی‌ را دنبال می‌‌کردند و سعی‌ داشتند تخم‌هایش را بخورند. با این همه طولی نمی‌‌کشید که حوض دوباره پر می‌‌شد از ماهی‌‌های قرمز و سفید و سیاه

…و این چرخه ادامه داشت

وقتی‌ خوب فکر می‌‌کنم می‌‌بینم در همه دوران‌ها این نادانی‌ و اهمال است که موجب همه این قصه‌های تلخ می‌‌شود. تنها راه خروج از این چرخه دانستن است و دانستن است و دانستن. وقتی‌ از میزان ظلمی که به حیوانات می‌‌شود آگاه می‌‌شویم، اراده و اقدام خود به خود از راه خواهند رسید

خرید و فروش ماهی‌ قرمز از چند روز دیگر شروع می‌‌شود و در روز‌های آخر اسفند به اوج خود می‌‌رسد. از هم اکنون لگن‌های لبریز از ماهی‌ و تنگ‌های بلورین کوچک در بیشتر سوپر مارکت ها، کنار خیابان و…به چشم می‌‌خورد. مردم همانقدر بی‌ توجه ماهی‌ قرمز را می‌‌خرند و به خانه می‌‌برند که قابلمه نوشان را. هیچکس حتی لحظه‌ای به زندگی‌ پر ارزش او و درد و رنجی‌ که در ازدحام ظرفهای لبریز از ماهی‌ و یا درون تنگ‌های بلورین تنگ تحمل می‌‌کند فکر نمی‌‌کند

کمک کنیم تا این چرخه متوقف شود، با سخن گفتن، با ایستادگی، با کپی کردن بروشور ماهی‌ قرمز و پخش آن بین مردم، مخصوصاً در اماکنی که فروش ماهی‌ قرمز در جریان است

با سپاس از همدلی و همراهی شما، در زیر لینک بروشور ماهی‌ قرمز را ملاحظه فرمائید

http://cal.ir/main/images/stories/PDF/golden-fish.pdf

–فاطمه معتمدی

Related Posts

درخواست کمک ویژه از حامیان پناهگاه... 11 مرداد 1391 دوستان همانطور که میدانید پناهگاه وفا به تعداد زیادی داروی ضّد کک و کنه نیاز دارد موقعیت پناهگاه طوری است که از اطرافش گلّه عبور می...
بازدید روز درختکاری 15 اسفند 1393... 12 اسفند 1393 بازدید از پناهگاه وفای هشتگرد در روز درختکاری جمعه 15 اسفند 1393 حرکت اتوبوس ساعت 10 صبح از میدان ونک، ملاصدرا، اول پردیس. برگشت از...
اطلاعیه تکمیل ظرفیت 6 اردیبهشت 1390 پناهگاه وفا ظرفیتش تکمیل است و تا اطلاع ثانوی از پذیرش معذور می‌‌باشد. اطمینان داریم شما محدودیت‌های ما را درک می‌‌کنید و در حسن...
فهرست آرزوهای پناهگاه وفا ـ زمستان 1390... 15 دی 1390 فهرست آرزوها دوستان عزیز، همه شما در برآورده کردن فهرست قبلی‌ نیازهای وفا خوش درخشیدید و بیشتر آرزوهای ما را، کوچک و بزرگ، برآورده کردید....
Share This