0 Items

دختر، متولد 1389

من سحر هستم و كسانی كه همواره از پناهگاه دیدن می‌كنند مرا به خوبی می‌شناسند و بعضی از آنها هم از دست من كلافه هستند. البته از نظر خودم كارهایم كلافه كننده نیست مثلا من خودم از محوطه می‌پرم و بیرون میایم و با هر كس و هر چیزی بازی می‌كنم. همیشه درون آب می‌پرم و دوست دارم خیس بیرون بیایم و خودم را در آغوش دیگران بیندازم. اگر سگی با اسباب بازی خودش در حال بازی كردن باشد من میروم و اسباب بازی آن سگ را می‌گیرم و با آن مشغول بازی می‌شوم. همیشه می‌شنوم كه دیگران می‌گویند: سحر این كار را نكن، سحر نیا اینجا، سحر توی محوطه بمون، و … برای همین بعضی‌ها از دست من كلافه می‌شوند اما من تنها هدفم شاد کردن و بازی با آدمهای مهربانی است که به پناهگاه می‌آیند.

از اینکه پشتیبان مهربان من “سرکار خانم صنم” هستند بسیار شادم

Related Posts

ابرو دختر، متولد 1392 در يكي از روزهاي پائيز سال گذشته با پنجه اي بسيار زخمي در كرج پيدا شدم. مانند خيلي از سگهاي نجات يافته پناهگاه مدتي را در منزل ايليا...
بوبار پسر، متولد 1393 یک سال پیش وانتی به پناهگاه آمد و بوبار را با خودش آورد. راننده می گفت که پای سگ آسیب دیده و آورده تا ما کمک کنیم، ولی تا کارگرها رفت...
لکه پسر،متولد سال 1395 من هم در دوران تولگی ام به پناهگاه سپرده شدم، اما خوش شانس بودم و چند ماه اول را که خیلی کوچک و آسیب پذیر بودم ، در منزل یکی از دا...
زویا ماده، عقیم شده، حدود پنج ساله، خوش اخلاق
Share This