دختر، متولد 1389
من از زمانی كه توله کوچکی بودم با خانواده مهربانی زندگی میكردم اما با بزرگتر شدن من مشكلات آنها هم بیشتر شد و دیگر نتوانستند از من مراقبت كنند و مرا به پناهاه سپردند. آنها تا مدتی هر هفته به دیدن من میآمدند و من هم از دیدن آنها بسیار شاد و سرخوش میشدم، اما مدتی است كه دیگر به دیدن من نمیآیند و من خیلی دلم برایشان تنگ شده و باز هم دوست دارم آنها را ببینم.
از اینکه پشتیبان مهربان و دوست داشتنی من خانم اسماعیلی هستند بسیار شادم.